هوم، سوییت هوم !

ساخت وبلاگ
"سکوت" ؛بزرگترین اشتباهِ آدم هاست ،وقتی رابطه ای به سراشیبیِ تردید رسیده ،وقتی حرف های زیادی برای گفتنو توضیحاتِ ناگفته ای برایِ شنیدن هست ؛شاید "سکوت" ،بی رحمانه ترین حالتِ کنار کشیدن باشد .بیشترِ آدم ها مترجمِ خوبیبرایِ سکوت نیستند !آدم ها زخمیِ سکوت اند وترجمه ای جز بی توجهی و تردید ،برایش ندارند !حرف بزنید !حرف نزدن ، اسلحه ی خاموشی ست ،رویِ شقیقه ی روابط و آرامشِ آدم ها !باور کنید "سکوت" ،همه چیز را بدتر می کند ...سکوت نکنید ...*نمیدونم این نوشته از کیه ... هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 112 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:47

دارم از زندگی خیلی بیشتر از قبل لذّت میبرم. از عطر و طعم یه فنجون چای، از گرمای لذتبخش نور خورشید روی پوستم، از شنیدن صدای یه پرنده، از نوشیدن یه لیوان آب خنک و گوارا.این بخاطر این نیست که چیزی عوض شده، فقط به این خاطره که من با تمرین تونستم یه مقداری از حساسیت هام رو کم کنم. امتحان کنین. اولش سخته اما به مرور زمان جواب میده.نمیدونم این گفته از کیه ولی قشنگه: ده درصد از زندگی‌تان وقایعی ست که با آن روبرو می‌شوید و نود درصدِ باقی‌مانده، شیوه‌ی برخورد شما با آنهاست.کامنت ها رو سر فرصت جواب میدم دوستان. الآن لازم بود این پست رو بنویسم. هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 222 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:47

یادش بخیر، چهار دهه قبل، اینجا دیپلم گرفتم ...راست میگه دیگه، بحث هم نکنین! مدتی قبل سر موضوعی با دخترم بحثم شد، یه ذره از دست هم دلخور شدیم. خدا رو شکر تو خونه ما نه کسی صداشو بلند میکنه نه کسی بی احترامی میکنه. دخترم رفت بیرون و بعد از دو سه ساعت برگشت و گفت: مامان جات خالی رفته بودم حافظیه. (من و دخترم هر وقت حالمون خوب نباشه میریم حافظیه، بهش میگیم حافظ تراپی!) بعد در کیفش رو باز کرد، اینو بهم داد و گفت: مامان اینو دیدم یاد تو افتادم! حالا آشتی؟! خداییش کدوم دختری به مادرش میگه برّه ی بور؟ حالا یعنی میخواست آشتی کنه هاگر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر ... آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برَم؟فقط ژست ممّد صد دانه یاقوت دسته به دسته ... با نظم و ترتیب، یکجا نشسته ..خلاصه که کسی چپ نگاش نکنه!گیرم که میزنید، گیرم که میبٌرید، گیرم که میکٌشید، با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟نمیشه که !!پ.ن: امسال برای خونه تکونی زیاد خودمو اذیت نکردم، فقط جاهایی که نیاز به تمیز کاری داشت تمیز کردم. عزیز دلم داره میاد شیراز. تنها یادگار داداش کوچیکه. نفس عمّه داره میاد که من دور اون چشمهای مشکی خوشگلش بگرررررردم خوب هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 125 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:47

من از این دنیا چی میخوام؟ دو تا صندلی چوبی، که من و تو رو بشونه، واسه گفتن خوبی ... ........ هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 1:18

دوستان لطفاً بدون اینکه به آقای گوگل'>گوگل زحمت بدین! بگین که هرکدوم از این اصطلاحات مربوط به چه رشته ای هست. نیاز نیست توضیح کامل بدین، کافیه بگین هر کدومش به چه رشته ای مربوط میشه.

کلاویه ... مَرمی .. اِوَزمان ... پسیکولوژی ... کانسیلر ... نیدِل ... فارسی بٌر ...

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 1:18

مدتیه که وبلاگ نوشتن برام خیلی سخت شده. اینکه شور و شوق نوشتن کم شده و وبلاگستان دیگه اون رونق سابق رو نداره یه طرف، اینکه هر چیزی رو نمیشه در وبلاگ نوشت هم یه طرف.گاهی میخوام از بعضی مسائل بنویسم اما فکرش رو که میکنم منصرف میشم. مثلا میخوام بگم یه شکلات خوردم و از طعم و مزه اش لذت بردم، میگم شاید کسی خدای نکرده به دیابت مبتلاست و نمیتونه شکلات بخوره. میخوام بگم رفتم پیاده روی و در این هوای بهاری و دلنشین لذّتش رو بردم، میگم شاید کسی دور از جونش پا درد داره و امکان پیاده روی نداره. میخوام بنویسم امروز یه ظرف سالاد درست کردم و با لذّت خوردم، میگم شاید کسی هوس کنه امّا تو خونه وسائل تهیه سالاد نداشته باشه، حوصله خرید رفتن هم نداشته باشه!میخوام از آقایون خودخواهی بنویسم که کوچکترین حق و حقوقی برای همسرشون قائل نیستن و به معنی واقعی کلمه، زن رو به اسیری آوردن، میترسم به زندگی شخصی خودم ربطش بدن! میخوام از موفّقیت بچه هام بنویسم، میترسم بگن اووووه این نگین بانو هم انگار نوبرشو آورده!از سی یا ست دوست ندارم بنویسم، ازش متنفرم. نه سوادش رو دارم، نه علاقه ش رو. از جوون های پر پر شده و داغ دل مادرهاشون نمینویسم؛ خودم مادرم و میدونم که نفس مادر به نفس بچه هاش بسته. میدونم که یه مادر اگه بچه شو ازش بگیرن، دیگه زندگی نمیکنه، لحظه به لحظه جون میکنه تا مثل یه شمع خاموش بشه. نه نمینویسم. بقول شاعر: دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید. دلم میسوزد و کاری ز دستم....از قیمت دلار و سکه هم بسکه شنیدم، حالم بهم میخوره. این روزها هرکی به هرکی میرسه، قبل از اینکه بپرسه حالت چطوره؟ میگه شنیدی دلار چند شده؟!! از گرونی و تورّم و فشاری که روز به روز روی دوش مردم بیشتر سنگینی میکنه نمینویسم که دیگه نایی هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 82 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 1:18